کربلایی محمد طهرانی نقل می کند که:
در نزدیکی منزل ما زن بد کاره ای بود که هر شب تا نیمه در این بزم و آن بزم مشغول به عی.اشی و فساد بود و این گونه عمر را می گذراند. اما یک صفت بسیار عجیب داشت که باعث حیرت همگان شده بود. ویژگی مهمش این بود که نیمه های شب که از ع.ش.رتکده به خانه بر می گشت غسلی می کرد و سجاده ای می انداخت ودو رکعت نماز میخواند. وقتی از او می پرسیدند این کارت چه معنا و مفهومی دارد؟ پاسخ می داد: این راه آشتی با خداوند است.
این کار را برای آن می کنم که اگر روزی خواستم با او آشتی کنم روی برگشت داشته باشم.
پس از مدتی یکی از بازا ریها عاشق او شد و او را با خود به مکه برد و همان جا توبه اش دادو آن زن تبدیل به یکی از عابده های دوران شد.